فهرست مطالب

نشریه پرتو خرد
سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 23، بهار و تابستان 1401)

  • تاریخ انتشار: 1401/06/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سید آصف احسانی* صفحات 5-42
    ابن سینا و هرسول در باب لزوم تاسیس فلسفه متقن و ضرورت آن هم نظرند؛ اما تلقی هر کدام از این مسیله متفاوت است. ابن سینا حقیقت علم را در درون پارادایم وجود، بحث کرده و در چنین فضایی از فلسفه برهانی و یقینی سخن گفته است؛ اما هوسول میراث دار دکارت بود و در پارادایم آگاهی می اندیشید. علیرغم فاصله بنیادی و تفاوت مبانی، در محورهایی امکان تقریب میان دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد. هر دو برای خلق یک فلسفه متقن به بداهت تمسک می جویند و شناخت بی واسطه را راهکاری برای رفع تردید معرفی می کنند. در خصوص نسبت فلسفه و سایر علوم، دیدگاه هر دو قابل مقایسه و سنجش پذیر است، زیرا هر دو به نحوی باور دارند که فلسفه مبانی سایر علوم را اثبات می کند. ابن سینا فلسفه اولی را برترین علم می دانست که صحیح ترین و متقن ترین شناخت را به دست می دهد، هوسرل نیز پدیدارشناسی را مانند علم متقن عرضه می کند و معتقد است که در تاریخ فلسفه تنها در پدیدارشناسی، فلسفه متقن تاسیس شده است. به باور هوسرل فلسفه هنوز چونان علم متقن تحقق نیافته است؛ اما در پدیدارشناسی و با توجه به کشف ساحت آگاهی استعلایی، زمینه تاسیس آن فراهم شده است. ابن سینا نیز برای تاسیس فلسفه متقن، بستر مطلق و شک ناپذیری تمهید می نماید و خودآگاهی انسانی را چونان خاستگاه بنیادین هرگونه علم معرفی می کند. در باب تیوریک بودن و کلی بودن فلسفه نیز هر دو دیدگاه مشابه دارند.
    کلیدواژگان: ابن سینا، هوسرل، فلسفه، علم، علم متقن
  • حبیب الله فهیمی* صفحات 43-62
    دو نظریه «تذکر» و «تجرید» که هریک به ترتیب به افلاطون و ارسطو منسوب است، در این مقاله بحث شده و سپس مراتب ادراک از دیدگاه مشهور بررسی شده تا در مقایسه با آن زمینه فهم دیدگاه صدرا بهتر فراهم شود. طبق دیدگاه مشهور آدمی از چهار مرحله ادراک برخوردار است که از ادراک حسی آغاز و با تجرید و انتزاع بیشتر صور محسوس به وسیله قوای مختلف نفس، مراتب ادراک به ترتیب پدید می آید تا می رسد به نزع تام و تجرید کامل صور محسوس به وسیله عقل و دریافت طبیعت خالص که بالاترین ادراک (ادراک عقلی) حاصل می گردد. ولی طبق دیدگاه صدرا پیش از هر چیز ادراک وهمی از صحنه خارج می گردد و وهم همان عقل تنزل کرده و ادراک وهمی، ادراک عقلی منسوب به امور جزیی و مشخص است. دیگر مراحل ادراک نیز نه بر اساس میزان تجرید صور محسوس از عوارض بیگانه باذات شی ء، بلکه ناشی از نحوه وجود درک کننده؛ یعنی نفس انسانی است. اگر نفس انسان پابست عالم حس باشد، ادراک او ناگزیر در همین محدوده و منحصر به امور حسی خواهد بود. اگر نفس انسان ساکن کوی خیال باشد، ادراک او نیز خیالی است و اگر نفس بتواند مقیم عالم عقل گردد، می تواند از ادراک عقلی برخوردار گردد. از نگاه صدرا ادراک و معرفت آدمی نحوه وجود او است که می تواند با صیرورت نفس به سوی کمال، تکامل یابد نه به حسب تجرید که هرچه میزان تجرید مدرک بیشتر، انسان بتواند به ادراک والاتر دست یابد.
    کلیدواژگان: ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک وهمی، ادراک عقلی، ملاصدرا
  • محمدرسول احمدی* صفحات 63-76

    برای اثبات وجود خداوند، برهان های متعدد با تقریرهای متفاوت اقامه شده است. از مهم ترین آن ها «برهان وجودی» است که دو تقریر مهم آن توسط لایب نیتس و علامه طباطبایی ارایه شده است. بر اساس تقریر لایب نیتس، تصور موجود مطلقی که بزرگ تر از آن در ذهن قابل تصور نیست، امکان دارد. پس چنین موجودی بالضروره باید وجود داشته باشد که همان خدا است. علامه طباطبایی از طریق اثبات حقیقت عینی وجود، وجود واجب الوجود را اثبات می نماید. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه برهان وجودی لایب نیتس و برهان وجودی (صدیقین) علامه طباطبایی پرداخته است. هر دو برهان، تشابه ها و تفاوت هایی دارد. در اندیشه لایب نیتس، موجودی که بالاتر و کامل تر از آن قابل تصور نیست، چنین موجودی باید در خارج هم ممکن باشد و الا بزرگ تر و کامل تر نخواهد بود. پس آن موجود خداوند است. در اندیشه علامه طباطبایی، بر اساس اصول تحقق واقعیت عینی، امتناع تناقض و زوال ناپذیری واقعیت عینی، ضرورت ازلی خداوند اثبات شده است و سایر موجودات به عنوان آثار و قایم به وجود واجب الوجود، اثبات شده است.

    کلیدواژگان: لایب نیتس، علامه طباطبایی، برهان وجودی، برهان صدیقین، امکان
  • محمدحنیف طاهری* صفحات 77-102
    در این نوشتار مبانی و منابع «مشروعیت» و نیز «شاخص ها و خصیصه های» دولت طالبان موسوم به «امارت اسلامی»، از منظر فلسفه سیاسی نقد و بررسی شده است. بنابراین هدف مقاله که به روش تحلیلی-توصیفی و مفهومی-انتقادی تدوین شده است، بررسی تحلیلی انتقادی مبانی مشروعیت و شاخص های نظری-عملی امارت اسلامی طالبان است. از بررسی تحلیلی-انتقادی این موضوع به این نتیجه می رسیم که طالبان با سلطه مجدد بر افغانستان، در این کشور «دولت لویاتان قومی-مذهبی» تشکیل داده است. دولت لویاتان طالبان، به مبانی و مفاهیم مشروعیت ساز مرسوم در عرف بین الملل وفاداری ندارد؛ و مبانی مشروعیت خود را مبتنی بر «فقه حنفی»، عرف «پشتونوالی» و سنت «لویه جرگه» می داند که هیچ کدام از آن ها مبنای عام و معتبر مشروعیت در عرف ملی و بین المللی به شمار نمی روند. شاخص های دولت فاقد مشروعیت طالبان عبارتند از: ترکیب پشتونیزم با توتالیتاریسم، قومیت گرایی و مردسالاری و تلفیق استبداد سیاسی با استبداد مذهبی. فقدان مشروعیت ملی و جهانی با شاخص های فوق، سبب شده اند که از امارت اسلامی به «دولت لویاتان قومی-مذهبی»، یا «رژیم ترس و وحشت» تعبیر کنیم.
    کلیدواژگان: طالبان، دولت لویاتان قومی-مذهبی، پشتونوالی، لویه جرگه، فقه حنفی، قوم گرایی، استبداد سیاسی-مذهبی
  • قاسم مبارز* صفحات 103-128
    حسن البنا یکی از مصلحان بزرگ جهان اسلام است که آمال و آرزوهای او در قالب بزرگ ترین جنبش اسلامی (اخوان المسلمین) به بار نشست. جنبشی که به سرعت گسترش یافت و میان مسلمانان در اقصی نقاط جهان جا باز کرد و اثر گذاشت. بخش اعظم این موفقیت ها، مرهون اندیشه های البنا و رهبران جنبش است، لذا می طلبد که جنبه های مختلف این اندیشه ها واکاوی گردد. یکی از ویژگی های این اندیشه که کمتر به آن توجه شده، اندیشه عرفانی البنا است. به باور نگارنده تصوف زیربنای افکار البنا و موتور محرک او در اصلاح گری است. لذا این گفتار بر آن است که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این بخش از اندیشه البنا و تاثیر آن بر اصلاح گری وی را بررسی کند.
    کلیدواژگان: تصوف، عرفان، حسن البنا، طریقت، حصافیه
  • زکریا فصیحی*، علی اکبر شریفی صفحات 129-156
    شیخ احمد احسایی (م 1241ق) در کنار عالم مجردات (ملکوت) و مادیات (ملک)، عالم دیگری به نام «عالم هورقلیا» قایل است. او مبتنی بر همین دیدگاه کلامی، نظریه «هورقلیایی بودن بدن اخروی» انسان را مطرح کرد و به تبیین «معاد جسمانی» پرداخت. احسایی طبق مبنای خود برای انسان دو جسم و دو جسد قایل است؛ جسد عنصری متشکل از اعراض دنیوی و جسد هورقلیایی که پیش از مرگ در باطن جسد اول نهفته است و با زوال آن باقی می ماند. این جسد از نظر احسایی، همان طینتی است که انسان از آن آفریده شده و در روایات بازتاب فراوان دارد. جسم لطیفی که حامل روح در عالم برزخ تا نفخ صور اول است و جسم لطیف هورقلیایی که قبل از مرگ در دل جسم اول نهفته بوده و پس از مرگ به صورت مستدیر باقی می ماند و در قیامت محشور می شود. بدن اخروی که متشکل از جسم دوم و جسد دوم است، همان بدن دنیایی است، با این تفاوت که بدن دنیایی کثیف و متراکم است، ولی بدن اخروی تصفیه شده و لطیف است. وی از همین جا نتیجه می گیرد که به معاد جسمانی برخاسته از متن شریعت اسلامی معتقد است. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی، جوابی برای این سوال اصلی فراهم کرده که «احسایی، معاد جسمانی را چگونه با نظریه هورقلیایی بودن جسم اخروی، تبیین و اثبات می کند».
    کلیدواژگان: احسایی، معاد جسمانی، هورقلیا، جسم هورقلیایی، طینت
  • احمدعلی واحدی زاده* صفحات 157-177

    رکن رابع یکی از مفاهیم مهم عقاید شیخیه است. شیخ احمد احسایی بنیان گذار فرقه شیخیه با ارایه تفسیر جدید از معاد، معراج، مفهوم امامت و... با دیدگاه های علمای شیعی در موارد فوق، مخالفت و پیروانی پیدا کرد. شیخی ها در اصول، خود را جزو مذهب اثناعشری می دانند؛ اما برخی از آموزه های آن ها، ازجمله «رکن رابع» معارض با اصول اثناعشری است. لذا در پژوهش حاضر سعی شده که اختلاف و اشتراک دو مذهب فوق، درباره نواب امام عصر (ع) با روش توصیفی_تحلیلی موردبررسی قرار گیرد. رکن رابع مورد تاکید بزرگان شیخی، تفسیری جدید از نواب امام عصر (ع) است؛ با این تفاوت که در مذهب امامیه با آغاز غیبت کبرا، فقها، نواب عام امام عصر (ع) هستند؛ اما در مذهب شیخی، افرادی خاص؛ مانند شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی و... نایبان خاص امام عصر به شمار می روند. تفاوت دیگر دراین باره این است که نواب امام عصر در مذهب امامیه، فقها؛ یعنی انسان های غیر معصومند؛ ولی بر اساس مذهب شیخیه، مقام رکن رابع، با جایگاه امامان معصوم برابری می کند. علاوه بر تناقض گویی هایی که در سخنان شیخی ها وجود دارد، بعضی از شخصیت های آن، با رویکرد غالیانه، مقام رکن رابع را فراتر از منزلت پیامبران و امامان معصوم (ع) می دانند، ولی این باور بر اساس مذهب امامیه پذیرفتنی نیست و بدعتی آشکار به شمار می آید.

    کلیدواژگان: رکن رابع، باب، شیخیه، شیخ احمد احسایی، سید کاظم رشتی.